قوله تعالى: بسْم الله الرحْمن الرحیم بسم الله کلمة سماعها یوجب للقلوب شفاءها، و للارواح ضیاءها، و للاسرار سناءها و علاءها، و بالحق بقاءها، عز لسان ذکرها و اعز منه جنان صحبها، و اعز منه سر عرفها و استأنس بها. شادى مومنان درین جهان از سماع نام و کلام اوست، انس دوستان در آن جهان بلقاء و سلام اوست. هذا سماعک من العبد القارئ فکیف سماعک من الفرد البارئ؟ هذا سماعک من العبد فی دار الهلک، فکیف سماعک من الملک فی دار الملک؟ هذا سماعک و انت فی الخطر، فکیف سماعک و انت فی النظر؟ هذا سماعک و انت مقهور مأسور، فکیف سماعک و انت فی دار النور و السرور من الشراب الطهور؟ مخمور فی مشاهدة الملک الغفور! اى عجبا، امروز در سراى فنا، در بحر خطا، میان موج بلا، از سماع نام دوست چندین راحت و لذت مى‏یابى فردا در سراى بقا، در محل رضا، بوقت لقا، چون نام دوست از دوست شنوى لذت و راحت گویى چند خواهى یافت؟! آن روز بنده در روضه رضا نشسته، بر تخت بخت تکیه زده، خلعت رفعت پوشیده، بر بساط نشاط آرامیده، از حوض کوثر شربت یافته شربتى از شیر سفیدتر، از عسل شیرین‏تر، از مشک بویاتر.


اینست که رب العالمین بر مصطفى (ص) منت نهاد، گفت: إنا أعْطیْناک الْکوْثر ما ترا حوض کوثر دادیم، تا تشنگان امت را شراب دهى. شرابى بى‏کدر، شارب آن بى‏سکر، ساقى آن یکى صدیق اکبر، یکى فاروق انور، یکى عثمان ازهر، یکى مرتضى انور اشهر (ع)، اینست لفظ خبر که صادر گشت از سید و سالار بشر (ص) و قیل: إنا أعْطیْناک الْکوْثر اى اعطیناک الخیر الکثیر. اى مهتر کاینات، اى نقطه دائره حادثات، ما ترا نیکى فراوان دادیم که بفیض جود خود ترا در وجود آوردیم. و سرا پرده نبوت تو از قاف تا بقاف باز کشیدیم، و ترا بر تخت بخت در صدر رسالت بنشاندیم. و ترا بمحلى رسانیدیم که آب و باد و خاک و آتش از صفات کمال و جمال تو مدد گرفت. حلم تو خاک را ثبات افزود، طهارت تو آب را صفوت افزود، خلق تو باد را سخاوت افزود، قوت تو آتش را هیبت افزود.


در بعضى آثار آورده‏اند که سید (ص) در شب معراج، چون خواستند که او را بحضرت اعلى برند، از نخست جبرئیل (ع) در سقایه زمزم او را طهارت داد، آن آب اول وضوء او جبرئیل بستد و پر خود را بآن منور کرد. آب دوم بمیکائیل سپرد تا بر زمره ملأ اعلى قسمت کرد، آب سوم بخزانه غیب سپرد، ذخیره روز رستاخیز را.


چون آتش دوزخ فروغ بر آرد و عذاب ضرام خود آشکارا کند، سید مقربان آن آب سوم وضوء آن مهتر عالم (ص) بر آن حریق جهنم پاشد تا آرام گیرد و لهب او فرو نشاند و زبانه او بحجاب خود باز شود تا عاصیان امت را از شرر او ضررى نباشد.


إنا أعْطیْناک الْکوْثر اى محمد! ما ترا نیکویى فراوان بخشیدیم که نام تو برداشتیم و آواى تو بلند کردیم. داغى از لطف خود بر جوهر فطرت تو نهادیم و نام تو شطر سطر توحید کردیم. اى محمد! جوهر فطرت تو از جوار قدس قدم هنوز قدم در طینت آدم ننهاده بود که ما مقربان حضرت را وصف تو کردیم و فضایل و شمایل تو ایشان را گفتیم. تو پیغامبرى امى نادبیر هرگز بهیچ کتاب نرفته، و هیچ معلم را ندیده و نه بهیچ کتاب نظر کرده، ترا علم اولین و آخرین در آموختیم.


و شرایع دین و احکام اسلام و مکارم اخلاق ترا بیان کردیم. هر کس را معلمى بود، معلم تو ما بودیم. هر کس را مودبى بود، مودب تو ما بودیم.


«ادبنى ربى فاحسن تأدیبى» خبر معروف است و در کتب صحاح مسطور و مشهور که شب معراج چون بحضرت رسید، حق جل جلاله از وى پرسید و خود داناتر: «یا محمد فیم یختصم الملأ الاعلى». قال: «لا ادرى»! قال: «فوضع یده بین کتفى فوجدت بردها بین ثدیى فعلمت ما فی السماء و الارض.


گفتا: اثرى از آثار جلال ذو الجلال بسینه من رسید، ذوق آن و روح آن بجان من رسید. دل من بیفروخت، عطر محبت بر سوخت، علم اولین و آخرین در من آموخت. اینست حقیقت کوثر، نواخت و کرامت بى‏شمر از خداوند اکبر. قوله: فصل لربک و انْحرْ اى فصل لربک صلاة العید یوم النحر «و انْحرْ» نسکک. اى سید چون روز عید آید، نماز عید بگزار، و چون نماز کردى قربان کن. این خطاب با مهتر عالم است، لکن مراد بدین امت است. میگوید: اى سید آنچه فرمودیم بجاى آر و امت را بفرماى تا بجاى آرند، ایشان را در آن خیرى است. «لکمْ فیها خیْر». این خیر در چه چیزست؟ مصطفى (ص) بیان کرد، گفت: اگر مرد مومن پوست گوسفند پر زر کند و بدرویشان دهد هنوز بثواب آن یک گوسفند نرسد که روز عید قربان کند. مصطفى (ص) را پرسیدند اگر کسى درویش بود و طاقت قربان ندارد چه کند تا ثواب قربان او را حاصل شود؟ گفت: «چهار رکعت نماز کند، در هر رکعتى یک بار «الحمد» خواند و یازده بار سوره إنا أعْطیْناک الْکوْثر الله تعالى ثواب شصت قربان در دیوان وى ثبت کند.